دو سال از عملیات طوفان الاقصی میگذرد، عملیاتی که نه فقط یک رخداد نظامی، بلکه یک نقطه عطف در تاریخ سیاسی و امنیتی منطقه بود. آنچه رخ داد، یک تغییر موازنه بنیادین بود: افسانه شکستناپذیری اسرائیل فرو ریخت، دستگاه رسانهای غربی از هم گسست و مسئله فلسطین که به حاشیه رانده شده بود، دوباره به صدر اولویتهای جهان اسلام و حتی افکار عمومی غرب بازگشت.
فراتر از نبرد، بازتعریف جنگ: جنگ، مجموعهای از نبردهاست. ممکن است در یک نبرد، عقبنشینی تاکتیکی رخ دهد، اما در افق کلی، پیروزی با آن کسی است که استراتژی روشنتری دارد. اگر مقاومت طی سالهای گذشته از نردبان پیروزی صدپلهای بالا رفته باشد، عقبنشینی دهپلهای امروز نه شکست است و نه بنبست، بلکه یک مانور هوشمندانه برای جهش به مراحل بالاتر. در واقع، طوفان الاقصی را باید نه با معیارهای لحظهای و اخبار روزمره، بلکه با ترازوی تاریخ و آیندهپژوهی راهبردی تحلیل کرد.
پاسخ به شبهات ساختگی:رسانههای غربی- صهیونی تلاش کردند برای عوام سه روایت جعلی را القا کنند:اینکه عملیات توسط خود اسرائیل طراحی شده تا حماس را قربانی کند، اینکه مقاومت برآورد درستی از شرایط نداشته و در خامی به دام افتاده است، اینکه این رخداد سرآغاز فروپاشی محور مقاومت خواهد بود.
اما واقعیتها چه میگویند؟ نخست، اگر طراحی از جانب تلآویو بود، چرا ساختار امنیتی رژیم در همان ساعات ابتدایی دچار فروپاشی شد و چرا ارتش اسرائیل به چنین شوک بیسابقهای گرفتار آمد؟ دوم، عملیات نتیجه بیش از یک سال برنامهریزی و آمادهسازی بود، جزئیاتی که تنها با بلوغ اطلاعاتی و سازمانی قابل تحقق بود. سوم، بهجای فروپاشی مقاومت، موج حمایت مردمی و سیاسی از فلسطین در جهان اسلام و حتی در قلب اروپا و امریکا به اوج رسید. این شواهد نشان میدهد که آن ادعاها چیزی جز ابزار جنگ روانی برای سرپوش گذاشتن بر شکست نبود.
دستاوردهای چندلایه:دستاوردهای طوفان الاقصی را میتوان در سه لایه بررسی کرد:در سطح سلبی (شکستهای دشمن): اعتبار گنبد آهنین فرو ریخت، موساد و شاباک دچار بیاعتمادی داخلی شدند، رسانههای غربی در روایتسازی یکجانبه رسوا شدند و روند عادیسازی روابط عربی- صهیونیستی متوقف گردید.
در سطح ایجابی (پیروزیهای مقاومت): مسئله فلسطین دوباره به اولویت نخست افکار عمومی جهانی بدل شد، مشروعیت و محبوبیت گروههای مقاومت افزایش یافت، همبستگی امت اسلامی عمق بیشتری پیدا کرد و پروژه معامله قرن و طرح «دبیسازی غزه» عملاً با بنبست روبهرو شد. در سطح راهبردی (آثار بلندمدت): محور مقاومت بهعنوان بازیگر تعیینکننده منطقهای تثبیت شد، معماری امنیتی خاورمیانه تغییر یافت، و معادلات ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک که قرار بود علیه ایران طراحی شود، به کابوس طراحان غربی- صهیونی تبدیل شد.
ابعاد رسانهای و روانی:یکی از ابعاد کمتر دیدهشده، شکست امپراتوری رسانهای غرب در مدیریت افکار عمومی بود. برای نخستینبار، روایت رسمی آنها در مقابل تصاویر واقعی کشتار غیرنظامیان و بمباران بیمارستانها فروپاشید. شبکههای اجتماعی پر از روایتهای مردمی شد که دروغپردازی رسانههای جریان اصلی را بیاعتبار کرد. این تغییر، تنها یک اتفاق مقطعی نبود، بلکه نشان داد دوران یکسویهگویی رسانههای غربی به پایان رسیده و مخاطبان جهانی در حال بازتعریف منابع خبری و اعتماد خود هستند.
تأثیر بر نظام بینالملل:پیش از طوفان الاقصی، طرحهای بزرگی همچون «پیمان ابراهیم» و «معامله قرن» طراحی شده بود تا فلسطین به حاشیه رانده شود و حتی بندر غزه در قالب کریدور آیمک به رقیب ژئواکونومیک ایران بدل شود. عملیات طوفان الاقصی همه این نقشهها را معلق ساخت. اکنون دولتهای غربی در برابر افکار عمومی خود گرفتارند و نمیتوانند حمایت آشکار از جنایات تروریستهای صهیونی را بدون هزینه ادامه دهند.
طوفان الاقصی یک حادثه گذرا نبود، بلکه مرحلهای تازه در مسیر بیداری ملتهاست. این عملیات نشان داد که حتی در عصر فناوریهای پیچیده و ارتشهای مدرن، عنصر ایمان و اراده میتواند موازنه قدرت را دگرگون سازد. برای محور مقاومت، این رخداد نه پایان که آغاز مرحلهای نو از تثبیت بازدارندگی و تعریف نظم جدید منطقهای است.
اگر اسرائیل روزی افسانه شکستناپذیری خود را سرمایه اصلیاش میدانست، امروز این افسانه فرو ریخته و دیگر هرگز بازسازی نخواهد شد. این حقیقت، بزرگترین دستاورد طوفان الاقصی است: اینکه پایان صهیونیسم نه در دوردست نامعلوم، بلکه در افق دیدنی ملتها قرار گرفته است.